ذکر مصائب غروب عاشورا و شهادت سیدالشهدا علیهالسلام
هزار و نهصد و پنجاه زخم روی تنش چقدر نیزه شکـسـته نشـسـته بر بدنش نیاز نیست بگـوئـیم دیگر از غـسـلش نیاز نیست بگـوئـیـم دیگـر از کـفـنش بـسـاط گـریـۀ مـا مـیشـود فـراهـم با خیالِ روضۀ سنگین زیرو رو شدنش به پایِ دشمن دین رفت کفشهای امام به دستِ دشمن دین رفت خاتم یَمنـش غلامِ شمر سرش را به روی نیزه گذاشت رها شدهست ولی روی خاکها بدنش هنوز نغمۀ هَل مِن مُعـین او بر پاست به گوش عاشق دلداده میرسد سخنش |